معنی حکومت هیتلر

حل جدول

حکومت هیتلر

رایش


حکومت عصر هیتلر

رایش


حکومت

فرمانفرمایی

امارت

فرمانروایی

لغت نامه دهخدا

هیتلر

هیتلر. [ل ِ] (اِخ) آدولف. صدراعظم و دیکتاتور آلمان در جنگ دوم جهانی. در سال 1889 م. در اتریش متولد شد. چند سال به نقشه کشی ساختمان مشغول بود. در سال 1912 به مونیخ رفت. در جنگ اول جهانی شرکت داشت و ترفیع درجه پیدا کرد. در سال 1921 م. به حزب نازی پیوست. این حزب به رهبری او در آلمان نفوذ و قدرت به هم رسانید. در 1933 هندنبورگ رئیس جمهوری آلمان او را به سمت صدراعظم تعیین کرد. پس از فوت هندنبورگ دیکتاتور آلمان شد و مدت 12 سال با نهایت قدرت فرمانروایی کرد و ارتش نیرومندی برای جنگ آماده ساخت. در 1938 به دنبال خروج آلمان از جامعه ٔ ملل پیمان اتحاد میان آلمان، ایتالیا و ژاپن منعقد گردید که به پیمان محور معروف شد. در 1939 هیتلر قراردادی با روسیه منعقد ساخت و به موجب آن لهستان میان آلمان وروسیه تقسیم شد. در همان سال نیروهای آلمان به فرمان هیتلر به لهستان حمله کردند و در اثر آن جنگ میان دول محور (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (لهستان، فرانسه و انگلیس) درگرفت. نیروهای آلمان کشورهای لهستان و دانمارک و نروژ و فرانسه و هلند و بلژیک را اشغال کردند و در سال 1941 به روسیه حمله بردند و تامسکو پیش رفتند و در اثر کمکهای انگلیس و فرانسه و آمریکا و پایداری سربازان شوروی نیروهای آلمان شکست خوردند و از مناطقی که اشغال کرده بودند عقب نشینی کردند و سرانجام پیروزی نصیب متفقین گردید و آلمان در 1945 بدون قید و شرط تسلیم شد و هیتلر در آخرین ساعت جنگ خودکشی کرد اما جسدش پیدا نشد. (فرهنگ عمید).


حکومت

حکومت. [ح ُ م َ] (ع مص) حکومه. قضا. قضاوت کردن. داوری کردن. || حکم راندن. دیوان کردن. || فرمانروایی کردن. || سلطنت کردن، پادشاهی کردن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) فرماندهی. حکمرانی. حکم. (در تمام معانی) سلطنت. سلطان. || ترافع. داوری. قضاوت: منزلت تو نزدامیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است نه گمان زده ٔ تهمتناک، چرا که امر حکومت را بتو سپرده... (تاریخ بیهقی ص 313). گفت: یا عمر مرا با وی حکومتی است. عمر هشام را گفت: او بر تو دعوی دارد. (راحهالصدور راوندی). بیطار از آنچه در چشم چارپایان می کشند در دیده ٔ او کشید و کور شد، حکومت بداور بردند. (گلستان). ج، حکومات. || (اصطلاح علم اصول) عبارت است ازآنکه دلیلی به دلالت لفظی حکم عامی را که دلیل حکمی دیگر بطور عموم بیان کرده به برخی از افراد آن اختصاص دهد. و یا آنکه حکومت عبارت از تصرف دلیل است در دلیل دیگری، خواه این تصرف نسبت بموضوع آن باشد و خواه نسبت بمحمول، مثلاً دلیلی که میگوید لاشک لکثیرالشک بر دلیل اذا شککت فابن علی الاکثر، حکومت خواهد داشت، زیرا حکم بنای بر اکثر را که بر همه افراد شک کننده متوجه بود بر غیر کثیرالشک متوجه میسازد. در کتاب اصول الاستنباط آمده: حکومت عبارت است از اخراج بعض افراد عام از حکم یا ادخال آن در حکم ولی با تصرف در موضوع غالباً، چنانچه اگر «اکرم العلماء» داشته باشیم ونصی گوید: «المنجم لیس بعالم » این نص نسبت به اکرم العلما حکومت دارد و فرق حکومت با تخصیص آن است که تخصیص تصرف در موضوع عام و در حکم ندارد. برای تفصیل بیشتر رجوع به اصول الاستنباط، چ بغداد ص 236 شود. علمای اصولی متأخر در این زمینه کتابها نوشته اند و از آن جمله است کتاب فصل الخصومه فی الورود و الحکومه.

فرهنگ فارسی آزاد

هیتلر

هیتلر (1945- 1889)، AdoLF Hitler پیشوای آلمان از 1933 تا 1945 بود که حزب نازی را به وجود آورد و با حمله به لهستان عامل شروع جنگ جهانی دوم شد و طی مدت جنگ قریب شش میلیون یهودی مقیم اروپا را قتل عام نمود و خود در پایان جنگ و شکستِ آلمان در اپریل 1945 خودکشی نمود


حکومت

حُکُومَت، هیئت حاکمه، دولت،

فرهنگ عمید

حکومت

حکم دادن، فرمان دادن،
(اسم) (سیاسی) فرمانروایی کردن بر یک شهر یا کشور و اداره کردن شئون اجتماعی و سیاسی مردم،
* حکومت عادله: [قدیمی] حکومتی که اساس آن بر عدالت باشد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حکومت

سالاری، فرما نروایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

حکومت

امارت، پادشاهی، حکمرانی، دولت، ریاست، سلطنت، صدارت، فرمانروایی، وزارت

فارسی به عربی

حکومت

اداره، حکومه، سیاده، عجل مخصی، عهد، إدارَه

فارسی به آلمانی

حکومت

Obrigkeit (f), Regierung (f), Staat (m), Führen, Lenken, Steuern, Stier

فرهنگ معین

حکومت

حُکم دادن، فرمان کردن، فرمانروایی. [خوانش: (حُ مَ) [ع. حکومه] (مص ل.)]

معادل ابجد

حکومت هیتلر

1119

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری